به راستی که امروز برای من آغازی نوین است. آغاز تایم لاین جدیدی در سرنوشت . چرا که دیروز از استاد شَمنِ عزیزم خداحافظی کردم و حتی از گروهش بیرون آمدم . بعد از چهار سال و شش ماه . مدت زمانی بسیار باشکوه ، بسیار زیبا ، پر از رشد و دانستگی و خرد و تجربیات ناب
اما پس چرا خارج شدم ؟ چون همه چیز گواهی می داد که این بار از این پیله ، پروانه ی دیگری بیرون خواهد آمد. پروانه ای که دیگر وابسته ی استادی نیست و باید رنگ بالهایش را خودش انتخاب کند.
سه ماه فکر و فکر و فکر که آیا از هرمیت جدا شوم یا نه . و سرانجام چند روز پیش همه اقتدارم را جمع کردم و ساز جدایی زدم و دیروز هم از گروهش خارج شدم.
پس امروز ، روز جدیدی ست ، روزی که دیگر خودم هستم با خودم و مسیر جدیدی از زندگی ، مثل تمام بارهای دیگر مثل تمام تایم لاین های دیگری که تجربه کرده ام و از همه آنها خواهم نوشت.
اینجا می نویسم ، چون گمان می کنم برخی زندگی ها باید نوشته شود ، شاید جایی به کار کسی آمد.
از صبح مدام تکرار می شود : مستِ مستم . باده نابم بده .
درباره این سایت